مهسان نبی پور

شروعی دوباره

سلام به دختر نازم عزیزم  چند ماهی هست وقت نکردم بیام وبلاگت مطلب جدید بزارم واسه اینکه سر مامانت واقعا شلوغه دخترم تو این چند ماه خیلی دختر خوبی شده فقط مامانم خییییییییییلی کنجکاوی کارای روزانه ات اینه که صبحها میری پیشه خاله منیزه (خاله مامان) که خیلی دوست داره الانم تقریبا یک سالی هست که پیشه اونی بعدازظهرام وقتی مامان میره دفتر یا پیشه مادرجونی یا خاله هات عاشق پسرخالت محمدم هستی .وقتی از خونه محمدم که میایم خونه یکریز اسم محمد تو دهنته به قول شما ممت. حدود یک ماه پیش بر اثر یک اتفاق پای کوچولت خراش برداشت که مجبور شدیم ببریمت پاتو بخیه بزنیم هنوزم لکش هست مامانم ناراحته که لکش بمونه( مامان جان شما دختری ولی اخلاقتو شیطو...
22 تير 1391
1